فقط دو روز دیگه باید تحمل کنم.دقیقا حس یک دیدبان کشتی دارم که از اون بالا قراره دو روز دیگه داد بزنه : خشکی دیدم ، خشکی! و بعد همه ی خدمه بیان روی عرشه و منتظر دیدن خشکی بشن.خیلی سخته که روی همچین دریایی یک ماه و نیم خشکی نبینی!
اینجا همه منتظرند . . .
تو می مانی و یک درد
من میروم و گناه بی تو رفتن
خودم را سمت تو جا می گذارم
و خوب میدانی که این جاده ها بدون تو بی راهه اند