سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

متمدن های متحجر !

 

به نظرم برای یک آدم متمدن اصلا جالب نیست که بیاد توی طبیعت(باغ مردم!) و موقع رفتن از خودش یه نوار بهداشتی جا بذاره!شاید این هم از مظاهر تمدن های نو ظهور باشه که هنوز به ما دهاتی ها آموزش ندادن!یک احتمال دیگه هم وجود داره:انسانها همچنان به فکر راه های جدید برای ماندگار شدن هستند!

از آن بالا تا این پایین


گفتم : آسمان اینجا چقدر آبی ست

گفت: حواست باشد پایت روی ساقه ی گندم ها نلغزد!

عبدلعلی

 

عبدلعلی میگوید : یاقوتی ها تازه لک دار شده اند و منظورش این است که موقع چیدنشان نزدیک است.از روی تخت سنگ بلند می شود.از درخت بالای سرش چند دانه زرد آلو می چیند و دستم میدهد.بعد هم از کمبود آب امسال شکایت می کند.ناراحت است از اینکه بارش کم بوده.کلاهش را روی سرش جا به جا می کند.

می گوید:همه ی اینها به خاطر گناهه مشتی!قدیم اینجور نبود!

میگویم:اینطور ها هم نیست.

مجبور می شوم از اثرات گازهای گلخانه ای برایش توضیح بدهم.از IPCC برایش صحبت می کنم و از کنفرانس های بین المللی برای بهبود وضعیت آب و هوا برایش تعریف می کنم.هر چه را که از مستند bbc world فهمیده ام بازگو می کنم.ساکت گوش می دهد.حرف هایم که تمام شد بلند می شود و می گوید : وقتی میگم زمونه فرق کرده میگی نه. 

نگاهش را از نگاهم می دزد و بیلش را دست می گیرد و آرام  زیر لب می گوید:زمون ما به پرت کردن هسته زردآلو میگفتن کفران نعمت مش حسین! 

سرد می شوم.خودم را روی فرش یونجه های خشک شده رها می کنم.حدس میزنم که یک کفش دوزک خال خالی قرمز از روی صورتم در حال عبور باشد.نمی توانم نگاهش کنم.اما همین که به بیانیه آخرین کنفرانس جهانی مبارزه با گرمای زمین فکر می کنم از روی صورتم پرواز میکند!

داره نگات میکنه


آهاااااااااااااااای

رفیق

می دونم که خیلی مردی

وایسا

مثل یه مرد وایسا

خدا عاشق دیدن مردهایی مثل توئه

حواست باشه

داره نگات میکنه

نبینم که خم به قامتت افتاده باشه مرد

شهروند امروز

 

بهترین تصویری که روی دکه ی روزانه فروشی دیدم بدون شک دیدن شماره ی جدید مجله ی شهروند امروز بود.هر کی دلش واسه یه مجله ی حرفه ای تنگ شده دو هزار تومن بذاره جیبش و بره از دکه ی روزنامه فروشی نزدیک خونشون یه شماره شهروند بخره.فقط فرقش اینه که رضا خجسته رحیمی نشسته جای محمد قوچانی.اینجوری ابهت مجله بیشتره!آره!  

حمیدرضا اکبرزادگان دوستت دارم! اگه نبودی چی میشد؟!

خراش روح

 

همه می دونن 

ولی کسی به روی خودش نمیاره 

قدر سلامتی

 

 خانم الوندی سرطان بد خیم کبد دارد.آقای خادمعلی دیسک کمر گرفته است.پدر بزرگم با آلزایمر فوت کرد.من اما فقط ریزش مو دارم!

بی خداحافظی رفتی

برای حمیدرضا ، بهترین پسر عموی دنیا ، که حتی نمیدونم توی کدوم پادگان داره خدمت میکنه:

چون می دونم با توسل به شیوه های غیر انسانی می تونی خودتو کاملا سالم و سلامت نگه داری فقط برات دعا میکنم یه پلیر ساده داشته باشی تا بتونی آلبوم جدید رضا صادقی گوش بدی!اینجوری مطمئنم زنده می مونی!

آهنگ پیشواز ایرانسلت هنوز هم داره کشته میده آق پسر!کی بیای دو نفری بریم اونجا!

به جون ستاره هامون تو عزیزتر از چشامی / هر جا هستی خوب و خوش باش تا ابد بغض صدامی

لحظه نگاری روی تخت سنگ های حوالی قلبم


خسوف : وقتی از پشت تلسکوپ مید آمریکایی ده اینچ داشتم به ماه نگاه می کردم فکرش را هم نمی کردم که دلم اینقدر برایش تنگ بشود.به خصوص وقتی که گرفت!رفت تا هفت سال دیگر که ستاره باران شبهای ماه گرفتگی را ببینیم.سایه ها اینگونه اند!


تفرش : بار دیگر شهری که دوست می داشتم.


مولانا : در غم ما روزها بی گاه شد/روزها با سوزها همراه شد/روزها گر رفت گو رو باک نیست/تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست


بار هستی : میلان کوندرا خواندن هم عالمی دارد وسط امتحانات ما

تر زدی

 

به قول داش وحید :  

 ! Thursday