سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

داره نگات میکنه


آهاااااااااااااااای

رفیق

می دونم که خیلی مردی

وایسا

مثل یه مرد وایسا

خدا عاشق دیدن مردهایی مثل توئه

حواست باشه

داره نگات میکنه

نبینم که خم به قامتت افتاده باشه مرد

نظرات 7 + ارسال نظر
رفیق جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ق.ظ

می دونستم میای برام می نویسی
مرسی از این چند روز
من وایسادم
ممنونم از خدا به خاطر این امتحان سختش
همین

میخوامت آق پسر گل پسر!

م.ازاد جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام...
کی داره نگاه میکنه؟؟؟
هیس...
کیهههههههه؟؟؟
.............................
همیشه باید ایستاد...اینه که جرات ادامه دادن رو به آدم میده...
حرف نزنم میگن لالم...آپه جالبی بود و البته فکر کنم تا حدی شخصی و مخصوص...
موفق باشید..

سلام
همه دارن نگاه میکنن
اولیش خدا
بعدشم بنده های همون خدا!!!
تا حدی شخصی نبود.کاملا جمعی بود!ولی با این تفاوت که جمعش دو نفره بوده!

سارا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://sarahhhh.blogfa.com

شما الان قهری؟

با کی؟

بهنامی شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ب.ظ

کربلا چه کرده با وبلاگش!
همرو دیوونه کرده!!!
جناب شوشتو پری...
نمدونستم وبلاگتو عوض کردی وگرنه زودتر می اومدم.
اون مطلبی که راجع به در اومدن کلاس از حالت دراماتیکش گفتی واضحه که چرا سعی کردم.چون کلاسه.مدرسه عشق و عاشقی نیس که کربلا جون من!!هر چیزی حد داره.نمشه که تموم وقت کلاسو بدم به ابراز احساسات کسی.اون اتفاق متاثر کننده بود ولی بالاخره باید ی جوری جمش می کردم.همون جوری که ی روز جلوی تورو جمع میکنم که اینقد سر به سر من نذاری!!!
بچه های چ خبر؟؟همه خوبن؟وبلاگ شبسوئ که سوتو کوره!!

حالا که اومدی لطف کردی
مگه چند بار سرکلاسات از این اتفاقات می افته که تو میخوای جلوشونو بگیری؟خوبه خودت هم گفتی که برات تازگی داشته!من اگه استاد اون کلاس بودم حتما طوری برخورد میکردم که شاگردام بتونن خودشون باشن و راحت باشن!گرچه میتونی بهم گیر بدی که دارم محمل می بافم چون استاد نیستم!
من عمرا شاگرد تو بشم.اگه قرار بود بشم همون ترم شده بودم که با یاری خدا و ائمه از شر چنین حادثه ای در امان موندم!
خبرهای خصوصی برات زیاد دارم.باید ببینمت.ولی شبسو اصلا سوت و کور نیست.گرما خورده به سرت داری قیلی ویلی می بینی داداش!

هاله شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ب.ظ

این مرد بود استعاره از استقامت یا داری بحث جنسیت رو مطرح میکنی؟
اگه استقامت و این حرفاست که ، پس ما هاااا خییییلیی مردیم ، میگی نه بیا نگاه کن

چه میکنی با نبودن یار غار؟

این پست یک مخاطب خاص داشت
ما نگاه نکذده قبول داریم که شما خیلی مردی(از دید استقامت)

فکر میکنم یار غار ما احوالاتش خوبه.به خودش چرا سر نمیزنی؟

وحید دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ق.ظ http://pichayam.blogsky.com

سلام
خوبی ؟ داداش چه خبر ؟
راستی ... هی مردی که منم میشناسمت ...خیلی می خوامت

سلاااااااااااااااااااااااااااااام آقا
فدات بشم
تو خوبی؟
این مردی که ازش اینجا حرف زدم خیلی مرده هاااااااااااااااااااااااا
اما اینکه کی هست بماند . . .

یوسف پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ http://dele-sade-man.blogfa.com

این جملات چقدر آشنا میزنن! مرد بودن هم سخته، اینکه مثل یک مرد خم به قامتت نیاد سخته!

شدیدا سخته
به خصوص اگه بدونی که میخوای مرد باشی!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد