سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

دیکتاتوری / dictatorship


واژه ی دیکتاتوری از ریشه ی لاتینی dictdtor گرفته شده است که در روم باستان به مقام بلند پایه ای اطلاق میشده که با اقتدار فوق العاده ای زمام امور حکومت را در دست میگرفت.

رژیم های دیکتاتوری اساسا به سه دسته تقسیم می شوند : ارتجاعی ، انقلابی ، مختلط

دیکتاتوری ارتجاعی سعی دارد از تحول ساخت های اجتماع کهن جلوگیری نماید ولی برعکس دیکتاتوری انقلابی تحول نهادها و ساخت های اجتماع را تسریع میکند.لکن این تفکیک همیشه آسان نیست.زیرا عملا رژیم های دیکتاتوری خود را انقلابی معنی میکنند و مدعی هستند که بر ویرانه های اجتماع کهن جامعه ی نوینی می سازند.ولی گاهی نیز برخی اقدامات رژیمی جنبه ی ارتجاعی دارد و بعضی فعالیت های ان انقلابی و در جهت تحول اجتماع جامعه است.بالنتیجه باید تقسیم بندی سومی را پذیرفت و دیکتاتوری های مختلط را شق سومی دانست.



پ ن 1 ) دو تا دیکتاتور همیشه برای من جذابیت داشتن که هر جفتشون هم فرانسوی هستند! روبسپیر و ناپلئون.اولی دیکتاتور انقلابی و دومی دیکتاتور مختلط به حساب میان.دیکتاتور ارتجاعی هم که فراوونه!


پ ن 2 ) دیکتات (diktat) واژه ای آلمانی به معنای دستور است که گهگاه مترادف با عهدنامه ی 1919 ورسای است.ببین این آلمانی های بیچاره چقدر سوختن!

سه دلیل نیمه فلسفی برای دوست داشتن تو


یک

دو

و

سه



الان یادم افتاد که دوست داشتنت اصلا دلیل نمی خواست

مامان


تصور اینکه چه جوری حالت بد شده حالمو بد میکنه.تا حالا هیچ وقت کم بودنت توی خونه اینجوری اذیتم نکرده بود.شب که توی جام ولو شده بودم وقتی صداتو شنیدم که برگشتی خونه بال در آوردم.دقیقا بال در آوردم.چون اصلا نفهمیدم پله ها رو چند تا چندتا و چه جوری از طبقه پایین تا بالا  اومدم.

دیروز از خودم بدم اومد.بیشتر به این خاطر که غروبش جای اینکه با تو باشم رفتم پی یللی تللی با رفقا.خوب که شدی قول میدم دوباره هر روز عصر دو نفری بریم پارک پیاده روی.

ببخشید که دیر رسیدم



پ ن 1 ) حالم از هر چی بیمارستانه به هم می خوره!

پ ن 2 )خیلی لذت بخشه که جلوی چشم دختر-پسرهای جلف توی پارک دست مامانت رو بگیری و راه بری.فخر فروشی از این بالاتر هم هست؟


طعم زندگی

 

زندگی شیرین می شود 

وقتی که طعم ته چین مرغ با ماست موسیر مخلوط می شود 

  

خیلی سال پیش یه نصیحتی رو آویزه ی گوشم کردم : برای دو تا چیز تعارف نکن : پول و غذا

R.D.C

 

آن وقت ها که بچه بودم آرزو داشتم اپراتور مرکز دیسپاچینگ پست های فوق توزیع شرکت برق منطقه ای باختر شوم! 

چه آرزوی دست یافتی و بچه گانه ای!

اکسپلوره


هیچ توهینی از این بالاتر نبود که وبلاگ خویشتن را با internet explorer 6باز نمودم.خشم خدایگان بر سایت فنی مهندسی که چنین خفتی را بر دانش جوی! خویش روا می داند و دم بر نمی آورد.چرا کسی درک نمی کند که من به رنگ آبی این نرم افزار آلرژی فصلی دارم؟خاک بر سر مهندسان مایکروسافت با این کج سلیقگی ضایعشان که آبروی بیل را هم برده اند.افلا تعقلون؟! 

به خدا قسم که اگر اکسپلوره را دست راستم و اپرا را دست چپم بگذارند ، ذره ای از ایمانم به فایرفاکس کم نخواهد شد و باز هم افتخار کلیک راست را به گرگ های موزیلا هدیه میدهم!

همانا که خداوند بهترین مرورگران است!


ماخامت

 

دلم برای روزهای کودکی مان تنگ نخواهد شد.برای وقتی که به دنبال آجری شکسته می گشتیم تا تیرکی شود برای دروازه مان٬برای وقتی که دمپایی مان را شلخته روی زمین می کشیدیم و راه میرفتیم و کرکره خنده راه می انداختیم٬برای وقتی که کنار آن جوی آب پاتوق می کردیم.برای وقتی که دعواهای محله ای راه می انداختیم و مادرانمان مجبور بودند سر زانوهای پاره مان را بدوزند.حتی دلم برای پله نشینی های شبانه مان هم تنگ نخواهد شد.برای ولگردی های شهری و آن مغازه ی همیشه بسته نیز هم.دلم برای مکانهای شبانه مان٬برای اتو زدن های خیابان خرم٬برای شبهای قدر و پارک جنگلی٬برای باشگاه و جیر و جیر کتونی وورد کاپ نو و برای کتابهای نیمه خوانده مان هم تنگ نخواهد شد.سلمونی محمد و دفتر شرکت و خونه ی وحید و ساکر ۱۱ و سمبوسه فروشی های کنار پل و کوکاکولا خوردن با شکم روزه هم جایی برای دلتنگی ندارند.من دلم آنقدر بزرگ نیست که بتواند برای آن شب های نفس گیر زندگی تنگ شود.به خاطر که داری؟

آن روز که خانه بر می بستی برایت نوشتم : هر کجا هستم باشم ٬ آسمان مال من است.حتی برای پنهانی آن یک نقطه ی جا افتاده از شعری که به دیوار اتاقت کوبیده ای هم دلتنگ نخواهم شد. 

دلتنگی٬داستان مردان کوچکی ست که به قدرت قلبهای پاک ایمان ندارند و من به بزرگی تو ایمان دارم. 

گه ملحد و گه کافر و دهری باشد/گه دشمن خلق و فتنه پروز باشد 

باید بچشد عذاب تنهایی را/مردی که ز عصر خود فراتر باشد! 

 

سفر بخیر رفیق

خانه ی دوست کجاست ؟


عبور از سربالایی فلسفه ی فارابی

پیچیدن در دومین باب از بوستان سعدی

توقف روی پل پیروزی

و به انتظار حضور ماه

در آستانه ی پنجره ی خانه ای با آجرهای زرد

ایستادن

Np / Ns

دوست دارم سیم پیچ اولیه ترانسفورماتوری باشم که به جای فولاد سیلیکاتی ٬ هسته ی عشق داشته باشه.حالا اگر تو بخوای سیم پیچ ثانویه باشی ، حساب کن نسبت سیم پیچ اولیه به ثانویه باید چقدر باشه تا این ترانسفورماتور افزاینده باشه ؟


برق نوشت: ترانسفورماتور یک دستگاه الکتریکی ست که با القای الکتریکی کار میکند.جریان عبوری از سیم پیچ اولیه باعث ایجاد یک میدان مغناطیسی شده و در سیم پیچ ثانویه باعث ایجاد یک ولتاژ می شود.هسته ی ترانسفورماتور می تواند میزان نفوذ پذیری میدان القایی به سیم پیچ ثانویه را افزایش دهد.

جاده خاکی : ترانسفورماتورها می توانند افزاینده یا کاهنده باشند!

TRANS

ناهار


کار زن های اراکی / کوفته و شفته و تتالی