و فکر می کنم خانه ی دوست نزدیک تر از همه ی این ها باشه! یکم پایین تر از گردن که بری سمت چپت!
احتمال زیاد خونده باشه!من که اطلاع دقیقی ندارم! خانه ی دوست همه جاست.من مجبور شدم یه آدرس معمولی بدم که وقتی دلم تنگ شد برم اونجا پیشش تا دلم باز بشه. . . . اینجوریم دیگه
مهی
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ
نمیدونستم یه خونه میتونه تو یه چنین جای قشنگی باشه!
خوشبحالم
آدمها معمولا از اون چیزی که توش غرق هستن اطلاع دقیقی ندارن.باید از بیرون بهش نگاه کنی تا درک کنی توش چیه! حخوشحالم که خوشحالی
م.ازاد
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ
... آخیییی.... چه خونه ای..و همینطور توصیفش... خانه ی دوست...در آسمان.. خانه ی دوست...در همین نزدیکی هاست... در دل..در ذهن..و در بند بند وجود... و شاید در کنار کاج سبز انتهای کوچه ای...
خانه ی دوسته دیگه باید هم قشنگ باشه یه بار شما هم این خونه رو خواهی دید! گرچه فکر میکنم تا الان اونو دیدید!
م.ازاد
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 04:51 ب.ظ
راستی سلامم به دوستان... حال شما..؟؟؟ امیدوارم همیشه همیشه شاد و خوشحال باشید
سلام متشکر ممنون که جویای احوال ما هستید امیدوارم شما هم خوب باشید
سلام داخل کافی نت هستم و دکلمه های خسرو شکیبایی درفضا جریان داره هرچی گوش می دم که به به شعر "خانه ی دوست کجاست " برسه نمی رسه . ره میخانه و مسجد کدام است / که هر دو بر من مسکین حرام است نه در مسجد گذارندم که رند است / نه در میخانه کین خمار خواب است
سلام این عطار هم بد گیر داده ها اصلا یکی نیست بگه چرا همش باید آوازامون با شعر عطار باشه؟؟؟؟ حال کردیم فلکلور بخونیم!ها؟چطوره؟
وود
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ
من که نه به سسربالایی فلسفهی فارابی امید دارم و بابِ دوم بوستانِ سعدی را از حفظم. فقط امیدم به همین دمپاییهاییست که تا اینجا دوام آوردهاند! امیدوارم مأیوسم نکند...
یاد سعدی افتادم.میگن یه بار خیلی بی پول شده بوده و داشته از دروازه بغداد میرفته داخل و در حالی که یه دمپایی پاره پوره پوشیده بوده هی ناله نفرین میکرده و به خا شکایت میکرده که اخه این چه وضعشه! یه هو سر راهش یه نفری رو میبینه که پا نداشته!!! کلی خدا رو شکر میکنه که پا داره اگر چه که دمپایی پاره داره شما هم اگه دوست داری یه سر به آسایشگاه معلولین بزن.خوبه! در کل قدمت روی چشم ماست
سعدی
فکر نمیکنم سهراب تو ی عمرش سعدی خوانده بوده باشد .....
من هم چنین ادعایی نکردم
ولی احتمال داره سهراب سعدی خونده باشه!
در مورد این فکر کن
فکر نمی کنم سهراب سعدی رو نخونده باشه!
و فکر می کنم خانه ی دوست نزدیک تر از همه ی این ها باشه! یکم پایین تر از گردن که بری سمت چپت!
احتمال زیاد خونده باشه!من که اطلاع دقیقی ندارم!
خانه ی دوست همه جاست.من مجبور شدم یه آدرس معمولی بدم که وقتی دلم تنگ شد برم اونجا پیشش تا دلم باز بشه. . . . اینجوریم دیگه
نمیدونستم یه خونه میتونه تو یه چنین جای قشنگی باشه!
خوشبحالم
آدمها معمولا از اون چیزی که توش غرق هستن اطلاع دقیقی ندارن.باید از بیرون بهش نگاه کنی تا درک کنی توش چیه!
حخوشحالم که خوشحالی
...
آخیییی....
چه خونه ای..و همینطور توصیفش...
خانه ی دوست...در آسمان..
خانه ی دوست...در همین نزدیکی هاست...
در دل..در ذهن..و در بند بند وجود...
و شاید در کنار کاج سبز انتهای کوچه ای...
خانه ی دوسته دیگه
باید هم قشنگ باشه
یه بار شما هم این خونه رو خواهی دید!
گرچه فکر میکنم تا الان اونو دیدید!
راستی سلامم به دوستان...
حال شما..؟؟؟
امیدوارم همیشه همیشه شاد و خوشحال باشید
سلام
متشکر
ممنون که جویای احوال ما هستید
امیدوارم شما هم خوب باشید
گوول نخوریا.. من تقریبا یه همچین مسیری رو رفتم!!
دلت خوشه ها دوست کجا بود
دقیقا دلم خوشه که دارم همچین مسیری رو میرم
از اینکه تجربیاتت رو برام بازگو میکنی ممنونم!
سلام
داخل کافی نت هستم و دکلمه های خسرو شکیبایی درفضا جریان داره هرچی گوش می دم که به به شعر "خانه ی دوست کجاست " برسه نمی رسه .
ره میخانه و مسجد کدام است / که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است / نه در میخانه کین خمار خواب است
سلام
این عطار هم بد گیر داده ها
اصلا یکی نیست بگه چرا همش باید آوازامون با شعر عطار باشه؟؟؟؟
حال کردیم فلکلور بخونیم!ها؟چطوره؟
کلا نظری ندارم
حاضریتو زدم.میخوای بری برو
خانه ی دوست ؟!
عجب جای غریبی ست
غریب نه
اما قریب چرا
هست!
من که نه به سسربالایی فلسفهی فارابی امید دارم و بابِ دوم بوستانِ سعدی را از حفظم. فقط امیدم به همین دمپاییهاییست که تا اینجا دوام آوردهاند!
امیدوارم مأیوسم نکند...
یاد سعدی افتادم.میگن یه بار خیلی بی پول شده بوده و داشته از دروازه بغداد میرفته داخل و در حالی که یه دمپایی پاره پوره پوشیده بوده هی ناله نفرین میکرده و به خا شکایت میکرده که اخه این چه وضعشه!
یه هو سر راهش یه نفری رو میبینه که پا نداشته!!!
کلی خدا رو شکر میکنه که پا داره اگر چه که دمپایی پاره داره
شما هم اگه دوست داری یه سر به آسایشگاه معلولین بزن.خوبه!
در کل قدمت روی چشم ماست