سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

R.D.C

 

آن وقت ها که بچه بودم آرزو داشتم اپراتور مرکز دیسپاچینگ پست های فوق توزیع شرکت برق منطقه ای باختر شوم! 

چه آرزوی دست یافتی و بچه گانه ای!

نظرات 2 + ارسال نظر
وحید دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

خدا وکیلی اصلا می دونستی برق باختر کجا هست ؟
نه می دونستی ؟
چرا سعی دری بگی بچه که بودی کلی آدم متفکری بودی ؟ من که می دونم ۲۴ ساعته تو کوچه داشتی فوتبال و کارت بازی می کردی . دعوا هم روش .
بسه دیگه حسین

اگر از مهندسی معکوس استفاده کنیم دقیقا به همین منظور تو میرسیم.خدا وکیلی میتونی درک کنی اینجایی که دارم کار میکنم کجاست؟! گاهی وقتها خودمم نمیدونم کجاست! مرکز دیسپاچینگ رو چه به من! حیف اون همه مانیتور hp که انداختن جلوی من!

خیلی خوبه که در مورد بچگی من اینهمه دید مثبت داری.چون خبر نداری که توی خونه خرابه های کوچمون چه جونی میکنیدم!

یوسف چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ق.ظ http://dele-sade-man.blogfa.com

هنوزم دوست داری اقا؟

الان دارم اینجا کار میکنم!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد