سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

گل یا پوچ

 

وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ٬ نترس ٬ تو برنده ای 

چون خدا همیشه دو دستش پره!

 

پ ن : . . .

نظرات 10 + ارسال نظر
مسعود دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://hamekasi.blogfa.com/

به به
داش حسین کشیدی تو عرفان
عرفان مدرن که میگن اینه
فکر کن اون پیر خراقانی یا بایزید بسطامی هم اگه از این بازی ها بلد بودن الان چی میشد
یادت باشه دیدمت سه تایی با خدا مار پله بازی کنیم
همه پله هاش برقیه مارم نداره فقط باید وایسی رو پله اول که بهش میگن طلب

عرفان رو هستم
به یاد استاد زرین کوب و کتاب پله پله تا ملاقات خدا!!!
دارمت داداش

وود دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ب.ظ

این نوشته چه آشناست؟!!حس میکنم یکی که اسمش "وود" این نوشته رو در یک محیط مجازی سند تو آل کرده بوده؟!!!!!!!!

احتمال میدم تو همچین کاری رو قبلا انجام داده باشی
اما این مطلب رو پسر عموم توی یه تله پاتی صبحگاهی برام sms زد!ضمنا در حال حاضر این نوشته روی مخمه.یعنی درگیرشم.
فقط نمیدونم چرا میخوای همه چیز رو به شیوه ی خاصی! به خودت ربط بدی!

عاطفه سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.atefesoleymani.blogfa.com

منم در گیرش شدم..
(برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام...)
عاشق این جمله شدم

پس شما هم بله؟؟؟

وود سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ب.ظ

عجب!!!!!!!!!
1.منم نمی دونم تو چرا حس میکنی که همه چیز تو دنیا می تونه به من مربوط باشه حتی عدد13.....
2.من چیزیو که مطمئنم بیان میکنم ؛ سر...
3.بدیهیات درگیری نمی طلبه که درگیرشی.... .... .... ....

۱ و ۲ و ۳ :
بهشون می فکرم!

هاله چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.haleh-deltang.blogfa.com

بله...ما هم در حد همون اس احساسش کردیم نه بیشتر...

خوبه که احساسش کردین
نه بیشتر!

حسین (خودم) پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ق.ظ

حس میکنم یکی از مهمترین نوشته هایی که توی دوران وبلاگ نویسیم داشتم همین پست اخرم بود.گرچه متنش از خودم نبود.
ولی فکر نمیکردم نظراتی که برای چنین مطلبی میاد اینقدر بی ربط به اون چیزی باشه که من توی ذهنمه.
شاید دلیل عمده اش این باشه که مفاهیم بزرگ رو نمیشه توی جمله های کوچیک خلاصه کرد.امیدوارم زین پس توی انتقال احساساتم بهتر عمل کنم.

مجبورم مولانا رو هم تحزیف کنم:
گفتا که یافت می نشود آن نظر ٬ نگرد ٬ نیست
گفت آن نظر که یافت می نشود ٬ آنم آرزوست

علی شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام داش حیسن
هرچند دیر ولی وبلاگ جدیدتو بهت تبریک میگم خیلی باحاله.....
خوشحال نشو که اومدو وبلاگت چون الانم از سر بیکاری اومدم
در اینکه دستای خدا همیشه پره و هوای مارا داره شکی نیست و ما هر دستی را انتخاب کنیم گله ولی ما برنده نیستیم متاسفانه
وقتی برنده ایم که دستای ما پر باشه و انقدر خدا رو توی بازی ضایع نکنیم و هی چوچ نیاریم
فرق گل یا پوچ بازی کردن با خدا اینه که هروقت دستی که خدا انتخاب میکنه پر باشه تو برنده ای نه پوچ!!! و لذت بازی را اونوقت میفهمی،میدونم توم این لذتو داشتی و امیدوارم همیشه دستت واسه خدا پر باشه.......

سلام.بابت تشکرت ازت تشکر میکنم!

بعضی وقتها یادمون میره که خدا چقدر هوامونو داشته.بعضی وقتها خیلی بی معرفت میشیم تا حدی که کلا خدا از یادمون میره.بعضی وقتها هم لیوان خودشیفتگی مون به قدری پر میشه که از سرش شرشر میریزه پایین.من بارها خدا رو دیدم که دستمال دستش گرفته داره خودشیفتگی مونو که ریخته زمین تمیز میکنه.گیرم که ما خودمونو بزنیم به کوری.اینکه دستهای ما پر باشه یا خالی خیلی فراتر از این حرفهاست.قبلش چشمامونو باید باز کنیم!

ستوده شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://saba055.blogsky.com

سلام .
من هیچ وقت از اینکه گل یا پوچ بازی کنم نمیترسم چون میدونم که خدا همیشه کمکم تا برنده بشم .

وحید شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

سلام رفیق
گاهی وقت ها هم خالیه . چون باید خالی باشه . تو نی مفهمی چون چشمت دنبال پر بودن .
ولی خوبه . خدا دیگه رفتن و موندن نداره . هر کرای بکنی باز داره توی صورتت می خنده . هرجی بهش بگی کاری نداره .. فقط می خنده . ولی وقتی عاشق بشی خدا بلند بلند قه قهه می زنه .

م.ازاد دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ق.ظ

سلام...
منم اولش مثل یک اس ام اس قشنگ خوندمش و از کنارش گذشتم...ولی یک جمله میتونه خیلی معنی داشته باشه..اینکه اول هیچ وقت با خدا بازی نکن...چون حتی اگه تو ببری بازم اونه که برنده واقعیه...
یا اینکه ما برد داریم...از نظر خدا...اما خودمونیم که بهش نسبت باخت میدیم...چون دوسش نداریم..
خیلی چیزها نسیبمون میشه...یک تجربه..یک دانش..و...
حتی یک جمله...هرچیزی...میتونه برد باشه...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد