سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

دنیای مجازی !

۱ ) خیلی پیش تر از این باید برخی حرفها را می زدم.اما وقتی معنای خویشتن داری و سکوت میشود چیز دیگری،حماقت است که بنشینی و ببینی که بعضی ها که شش ماه است حاضر نشده اند انگشتان نحیف شان را روی کلیدهای کیبورد فشار بدهند تا مگر برای دلخوشی ما هم که شده یکی دو نظر از خودشان ساتع کنند،جواب یک کامنت دوستانه را توی وبلاگشان بدهند و یادشان برود که روزگاری همین آقای ح اسم دیگری رویش می گذاشته اند! 

گویا زحمت داشته جواب کامنت بنده در وبلاگ خودم داده بشه و از همین رو بوده که سعی شده جوابیه به عنوان یک توضیح! در صفحه اول وبلاگ درج بشه.بار اول نیست که شاهد چنین برخوردی هستم.سرکار علیه عادت دیرینه به این امر دارند!

2 ) اینجا یک دنیای مجازیست.آمده ایم که حرف بزنیم.امده ایم تا بدون مرز و محدوده خودمان باشیم.خود واقعی مان.نیامده ایم که نقاب بزنیم و نقش بازی کنیم.نیامده ایم تا چیزی را به رخ بکشیم و فیس افاده تحویل هم بدهیم.قشنگی این دنیا به این نیست که کسی برتر از دیگری باشد یا پست تر.فقط چون خودمان هستیم جذابیت دارد.حالا اگر کسی خودش بود و از سه نقطه های زندگی اش! گفت و یک جاهایی از شخصیتش به مذاق ما خوش نیامد باید دادگاه محاکمه راه بیندازیم؟باید مجرم مشخص کنیم؟ندیده و نشنیده حکم صادر کنیم؟بعد هم خیلی محترمانه! تردش کنیم و اسم کارمان را هم بگذاریم فاصله گرفتن و طوری هم القا کنیم که انگار طرف را پشم هم به حساب نمی آوریم؟!  اگر اینطور باشد که یک نفر را به خاطر محاوره ای سخن گفتن یا نوشتنش بخواهیم مورد شماتت قرار بدهیم که یک دنیایی را باید به پای میز محاکمه بکشانیم!

من اگر حرفی زده ام یا شوخی سخیفی با شما کرده ام (که بعید میدانم بیشتر از دو بار باشد) یا به قول خودتان برخورد باز داشته ام رسما عذرخواهی میکنم.استفادده از اصطلاحات کوچه بازاری یا عوامانه صرفا در حد همان چند کلمه است.نه شخصیت کسی را نشانه میرود و نه با قصد و نیت خاصی نوشته میشود.اما بزرگ کردن چند کامنت به اندازه ای که  بخواهیم طرف مقابلمان را لمپن فرض کنیم و لوده به حسابش بیاوریم هم به دور از خویشتن داری ست!حداقلش این بود که من در شخصیت شما چنین چیزی را نمی دیدم.همیشه هم برای من یک شخصیت قابل احترام بوده اید.اما بهتر نبود مستقیما انتقال میدادید و از این قایم باشک شش ماهه صرف نظر میکردید؟!

3 ) این فاصله گرفتن شما یعنی کم محلی.یعنی بی محلی.اما جنس این بی محلی شما از جنس بی محلی به یک رهگذر خیابانی نیست که حواله اش کنید به در و دیوار.شما قدیمی ترین دوست وبلاگی من بوده اید.یادتان که نرفته؟همیشه بعد از وبلاگ وحید اولین لینکی که رویش کلیک میکنم وبلاگ شماست.اسم شما نفر دوم لیست لینکدونی ست.مرض که نداشته ام همچین کاری کنم.حتما دلیلی داشته ام.همیشه هم آمده ام و نظر داده ام.بابت نظر دادن یا ندادنم از کسی طلبکار نیستم اما گدا هم که در خانه ی ادم را میزند یک جوابی ولو سربالا به او میدهند تا فکر نکند با دیوار طرف بوده!برای تعطیلی وبلاگ قبلی من خودتان توهم زدید و خودتان هم باور کردید و حتی حاضر نشدید یک کلمه بپرسید چرا؟اما با اعتماد به نفس کامل یک جایی نوشتید که شهرستانی بازی در آورده است!محض اطلاع عرض میکنم که شهرستانی نیستم.دهاتی شش دانگ هستم!اما بعضی دهاتی بازی ها  را ترجیح میدهم به نقش بازی کردن برای اینکه به هر ضرب و زوری خودم را خاص نشان بدهم،خانم خاص! 

 باید فاتحه ی این دنیا را خواند که تحصیلکرده هایش(اگر چیزی تحصیل کرده باشند) درجه بندی شهروندی می کنند و خودشان را تهرانی و دیگران را به هر دلیل(اگر دلیلش را بدانند) شهرستانی خطاب می کنند.این را نه از آن جهت که یک نفر من یا دیگری را شهرستانی خطاب کرده نمی گویم.حتی از تحقیری که از پس این واژه ها انسانیت را نشانه میرود هم دل چرکین نیستم که سالهاست با چنین تحقیرهایی آشنا هستم. دردم از آنجاست که در جامعه ای زندگی میکنم که هنوز خیلی مانده تا روشنفکرهایش انسانیت را هضم کنند. پشت همه ی اداهای روشنفکری مان هنوز تحجر سوسو میزند.خیلی باید رو داشته باشیم که با این وضع و اوضاع مان از تحصیل نکرده ها و دنیا ندیده ها انتظارهای قرن بیستمی داشته باشیم!وقتی متمدن هایش که ما باشیم در ساده ترین اتفاقات دست به تحقیر هم میزنیم چه انتظاری از متحجرهایش داریم؟!

 4 ) بدون شک همه ما هزار و یک نفر دوست حقیقی داریم.از سر تنهایی و بی کسی که اینجا نیامده ایم.اما برای همین سر زدن های گاه و بی گاه مان،برای همین نظرهای تکراری مان،برای شکلک های مسخره ای که ته نوشته مان میگذاریم،برای تحسین یا تحقیر نوشته هایمان و هزار و یک چیز دیگر ارزش قایلیم.چون حس میکنیم سیالی که اینجا جریان دارد وسطش می شود رفاقت را هم پیدا کرد. رفاقت آموزش دادنی نیست.ربطی هم به سطح علمی و فرهنگی و اقتصادی و این جور چیزها ندارد.ذاتی ست.جوششی ست.کوششی نیست.توی خون بعضی ها هست و توی خون بعضی دیگر نیست.یا هست اما کم هست.کسی را نمی توان بابت کمبود رفاقت توی خونش شماتت کرد.اما خوش هم ندارم کسی که بوی رفاقت را از کیلومترها ان طرف تر نشنیده بیاید و ادای رفیق بازهای حرفه ای را در بیاورد.حقیقتا یک جوری می شوم!طاقت به گند کشیده شدن ایده ال های ذهنی ام را به دست نا اهلش ندارم!توضیحی ندارم جز اینکه یاداور بشوم که مرام ما اینطور نیست که اگر رفیقمان کار اشتباهی کرد تردش بکنیم و بیخیال اعمال و رفتارش بشویم.به احترام سلامی که از سر صداقت به هم داده ایم حداقل یک تذکری میدهیم.پشت مان را هم به طرف نمیکنیم و برای اینکه نشان داده باشم برایمان مهم است گاه گداری احوالی از او می گیریم!نه اینکه شش ماه غیب مان بزند!

5 ) برنامه نویس بلاگفا هر چقدر هم که بی شعور باشد حتما یک دلیل مسخره ای برای درج گزینه ی نظر خصوصی داشته که زحمت نوشتن برنامه اش را به خودش داده.حالا اگر یک نفر بیاید و حرف های دوستانه ای را که خصوصی به او زدیده اید وسط وبلاگش جار بزند یا باید به درک برنامه نویس بلاگفا شک بکینم یا به برداشتی که از حرف خصوصی می شود داشت!اضافه اینکه برای همین پست قسمت نظرخواهی هم فعال کنیم و جویای نظرات اساتید هم بشویم! جالب تر آنکه وقتی جواب حرکت شرافتمندانه شان را هم میدهی همه چیز می رود در حالت اغما تا خدای نکرده ملکه الیزابت با آن جلال و جبروتشان مجبور به عذرخواهی نشوند!از برنامه نویس بلاگفا که انتظاری نیست اما حتی دست فروش های سر بازار هم میدانند که نظرات خصوصی جایش صفحه اول وبلاگ نیست.نه به این خاطر که حرف خصوصی ست. بل از آن جهت که نشان داده باشیم تحمل نگهداری بعضی حرفها را ولو اینکه مفت باشند را داریم!از ما شهرستانی ها(دهاتی ها) هم انتظاری نیست.حکم مان را قبلا صادر کرده اید!از شما که طبقه ی شهر نشین هستید این رفتارها بعید است!

6 ) این جا یک دنیا مجازی ست.کسی از کسی چیزی طلب نکرده که بعضی ها از هول افتاده اند وسط دیگ حلیم و فکر کرده اند داشته هایشان آنقدر با ارزش است که ما بخواهیم از آنها چیزی به عاریت بگیریم!چطور به خودتان اجازه میدهید وسط کامنتدونی وبلاگ دیگری خطابه از خودتان ول بدهید و بگویید اینها از ما چی میخوان؟من و همه ی کسانی که وجودشان برایشان با ارزش است حق داریم تا تا هویت مان را فریاد بزنیم.همانطور که شما برای تهرانی بودنتان ارزش قایلید من هم برای دهاتی بودنم(حتی اگر انجا زندگی نکرده باشم) ارزش قایلم.در کل حواستان به نحوه ی برخوردتان باشد.صلاحی که به دست گرفته اید فشنگ تحقیر دارد خانم! 

به قول شریف خودتان: البته جا برای مذاکره بازه و حتما می‌تونم بهت بیشتر توضیح بدم!

نظرات 7 + ارسال نظر
وحید دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

سلام
حسین جان من حرف هامو بهت زدم . الان هیچی نمی گم .

محمد دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ

سلام به داش حسین گل خوبی؟

چه عجبی طرفای ما اومدی

سلام
ممنون
دیگه دیگه
گفتیم یه حال به پسرعمه زا بدیم

بوتیمار جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام!چرا ناراحتی؟چرا اینجور؟

محمد شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ

گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی

بلکه برای اینکه ببینی

برای چه کسانی اهمیت داری...... که این دیوار را بشکنند

یوسف شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:49 ب.ظ http://dele-sade-man.blogfa.com/

حسین جان
خوبی عزیز؟

دلم می خواست برای 3 تا پست آخر کامنت می شد گذاشت تا سکوت نگاری می کردم تو کامنت دونیت ولی خیف که بستی کامنت هاتو.

عاطفه شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.atefesolemani.blogfa.com

تو که هم چنان بد اخلاقی..شعرا قشنگ بود
دلتنگتم...

صفیه یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ب.ظ


من چند روز اینجا سر نزده بودم بیا و ببین چه جنجالی راه افتاده است

قضیه چیه ؟!

چی شده ...

استرس گرفتیم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد