سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

گفتمش این سود چند؟گفتا بخند!

 

هر جور که فکرش را میکنم می بینم حتما یک خیریتی داشته که اینطور شده.یعنی همینجوری الله بختکی این اتفاقات نیفتاده.خیریتش را هم من فهمیدم و وحید.به قول امیر : کاسبیه دیگه داداش٬سود و ضررش با هم دیگه ست.من حساب سودش را بیشتر از ضررش کرده بودم.ضرر یعنی اینکه چند ماه زندگی ات را وقف کارت بکنی تا بتوانی یک جایی دستمزد واقعی ات را دریافت کنی اما بخورد وسط کاسه و کوزه ات و مجبور باشی به چند صد هزار تومان راضی باشی.

روزانه دوازده ساعت کار مفید مقدار کمی نیست.سر و کله زدن با آدمهایی که دوستشان نداری کار راحتی نیست.ساعت چهار صبح خوابیدن و هفت بیدار شدن کار راحتی نیست.سخت است که در طول یک ماه فقط چند ساعت با مادرت صحبت کنی.پدرت را هفته ای ببینی.با خواهرهایت تلفنی صحبت کنی.پیچاندن عروسی٬خداحافظی از رفقا وقتی قرار است تا شب عشق و حال کنی٬سر نزدن به وبلاگ٬ننوشتن حتی یک صفحه برای دل خودم٬دیر رسیدن و نرسیدن سر قرارهای دوستانه و . . .  

همه ی دلخوشی ها و لذت ها را کنار گذاشته بودم ٬ دور تمام عشق و حال هایم یک خط قرمز کشیده بودم تا بتوانم قبل از سربازی یک پولی را پس انداز کنم اما گویا قرار است همه چیز عادی طی شود.عادی عادی. 

دم حافظ گرم که شیرازی ست.وگرنه نمیدانستم وسط آن همه . . . کجا را برای آرام شدنم انتخاب کنم.این ده روز وقتی کارم تمام میشد چشمم را به آسمان آبی شیراز میدوختم و خیلی آرام ٬طوری که فقط خود خدا بشنود میگفتم : خدایا شکرت.

خودم خیلی خوب میدانم که دستمزد واقعی ام را یک جای دیگر می گیرم.یک جایی که من و خدا میدانیم کجاست!این خدایی که من میشناسم اینقدرها هم که فکر میکنند جبار نیست! 

  

پ ن مخالف : خیلی زور داره وقتی چند ملیون پولت روی هواست یه نفر به خاطر ۳ هزار تومن محتویات معده مبارکش رو روی رفاقت چندین ساله ات خالی بکنه! 

پ ن موافق : خیلی حال میده وقتی یه مرد ۸۰۰ کیلومتر راه میاد تا بهت قوت قلب بده.بالاخره یه فرقی باید بین وحید و بقیه باشه!

پ ن گران : تجربه در گرانی ست که به هر کس ندهند! نموده شدم تا این تجربه رو کسب کنم!

نظرات 5 + ارسال نظر
ماهور دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://www.tanbeghazadade.blogfa.com

لبخند میزنم به روی این پست زیباتون
یک لبخندخیلی خیلی کشداااااااار..
پینوشت اخر...

وحید سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

سلام
رفیق ما که توکل کرده بودیم . یادت نیست ؟ حافظیه ؟

۸۰۰ کیلومتر که چیزی نیست . تو دعا کن ماشین گیر بیاد من بیشتر هم میام .

در مورد اون بالا اوردن محتویات معده هم که همون جا نظرم را گفتم .

سلام
خداوکیلی هم این ماشین گرفتنش از همه چیز بدتره
بدبخت شدیم تا برگشتیم
فکر کن رفتیم قم و از اونجا اومدیم!

امیرحسین سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

داش حسین نبینم ناراحتی!!!؟
بعضی مواقع تو زندگی آدم یه چیزایی رو از دست میده ولی به جاش چیزای خیلی بزرگتر بدست میاره

لامسگ(لامصب سابق) درد داشت!

وود سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ

اعتقاد من:هیچ چیز بی حکمت نیست!!!

واقعا هم. . .

مهندس هویج شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ

شیراز؟!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد