سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

این چنین است روز و روزگار من


روحم را مسواک زده ام.با یک خروار خمیر دندان ناتورالیستی.یک فرچه ی سیمی هم گوشه ی انباری داشتیم که با آن مغزم را خارش داده ام.خاریده ام.به گمانم لا به لای سیم هایش پلیسه های آخرین شعر حافظ بود وقتی آن را روی سینه ام می کشیدم.در حال اجرای قاعده ی حذف زوائد هستم و شبها به دلقکها فکر میکنم.از همین روست که برای روز بیابان زدایی ارزش بیشتری قایلم تا روز درخت کاری.وقتی همه خوابند فیلمی از کیارستمی می بینم.اذان را گوش میدهم.صبح ها تاریخ مشروطه میخوانم و شب ها اخبار روزنامه های صبح را پیگیری میکنم.با خودم به سینما میروم.با شاملو مشکل پیدا کرده ام و تصمیم دارم عشق را در پستوی خانه نهان نکنم.

قرار است به مسافرت هم بروم . . . جایی نزدیک همه ی این علاقه مندی ها . . .



پ ن : الان دقیقا حس 1 بوته یونجه رو دارم وقتی داره وسط پاییز توی این سرما از نو جوونه میزنه و میاد بالا تا قد بکشه.دنبال 1 گله گوسفند میگردم.دوست دارم یکی از گوسفندها با چشمای برق زده اش بیاد و با تمام توان منو گاز بزنه و نشخوار بکنه!بعد هم بدون اینکه بدونه من چه هیجانی بابت اومدنش داشتم مثل 1 گوسفند اصیل سرشو بندازه پایین و بره!

ای حال میده!


نظرات 12 + ارسال نظر
وحید یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ http://pichayam.blogsky.com

سلام .
میبینم چند روزه مغزت برق میزنه نگو اتفاقاتی در حال رخ دادنه . احسنت . زیاد به دلقک ها فکر نکن . چون ما در ایران دلقک نداریم که حتی بتونیم تصویر سازی ذهنی یک دلقک را با زبان فارسی داشته باشیم . من که از اول با شاملو مشکل داشتم . حدودا ۵ شعر ازش خونده باشم خودم را خفه کردم . هاااااااااااا هوس داد زدن کردی ؟

سلام
فکر و خیال کردن که مرز و محدوده نداره
خیال میکنیم تا خیال دونمون در بره!
کی به کیه؟
اگه نتونیم به 1 دلقک هم فکر کنیم که باید بریم سفارتخونه انگلیسو اشغال کنیم!

(تو اگه زدن داشتی که همون موقع که اومدم خونتون حالتونو میگرفتم)
آره!

هاله دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ

یه گله گوسفند ...! گاز ...! نشخوار ...!
حال کردناتم آخه...

آخه چی؟؟؟

وحید سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

بع بع بع بع . داش حسین برو اونور را نیامدم سراغت

بععععععععععععععععععععع

صفیه چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ب.ظ


فرچه ی سیمی ؟!

نو نو ... فرچه ی سیمی برای بات نرم مغزت فک نمی کنی کمی خشن باشد

مغزت را با سر انگشتت نوازش کن :)
البته این فقط در حد یک پیش نهاد بود ... هر طور که شما صلاح می دانید .

بهش فکر میکنم
یا به قول نورالله: بهش فرت میکنم!

وحید پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

حسین جون رحمیلر . شما بععع گفتنت هم مثل خودت همچین پر زوره ... مردی به بار دیگه بیا خونمون تا بهت بگم .

رحم ایله!
بنده آماده ی هر گونه مقابله و مواجهه با شما هستم.حتی اگر میزبانی با تو باشه.یعنی میخوام بدونی که برای من فرقی نداره توی زمین کی بازی میکنم!
فقط اگه دستم بهت نرسه!!!!

هاله پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ب.ظ

آخه یه جور عجیبیه..
تهههه تفاوتیاااا..

اونی که خاصه و عشقش آقای خاصه یه نفر دیگه ست!!!
این پیامتو فکر کنم اشتباه گذاشتی اینجا هاااااااااا

عاطفه جمعه 25 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ب.ظ http://www.atefesoleymani.blogfa.com

جایی نزدیک علاقه مندی هات بذار ما هم زیارتت کنیم گاهی دلتنگت میشیم بدفرم

نه بابا؟
بهش فکر میکنم

وود یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ق.ظ

روزگار خوش و خرم باد !! هــــــــــــــــــــــــــِــــــــــــی!!!

بادا باد

ز سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ http://http://zizi24.blogfa.com/

سلام . تبرک میگم . واقعا خوب می نویسید . !بعد هم بدون اینکه بدونه من چه هیجانی بابت اومدنش داشتم مثل 1 گوسفند اصیل سرشو بندازه پایین و بره!

سلام
بابت چی تبریک میگید؟
الان باید تشکر کنم؟

یوسف سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://dele-sade-man.blogfa.com

bale!!!

بله؟؟؟

وحید سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ http://pichayam.blogsky.com

گل بگیر در وبلاگو داداش ...

منتظر دستور از مقامات بالا بودم که بحمدالله صادر شد!

مهندس هویج شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:32 ب.ظ

یا کتاب من گوساله ام افتادم...
بیچاره اون گوساله ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد