سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

سنگ نگاره های یک روستایی پست مدرن

برای ماندن زاده شده ام اما رفتنی ام

فرهنگ انتظار


چشمم نمیرسد به چیدن لبخند های تو

تنگ است این دل و چشمم

در صید حسرت این روزهای بی تو است

صبرم بریده و این بی شمار کس

در خانه ی شما

با بی خیالی تمام

در حال رفت و آمدند

گاهی چه بی تفاوتند

آنها که در حضور تو

چشمان خویش را تذکر نمیدهند!


حس حسادت و سوسوی یک سراب

دیدن به قدر یک لحظه و

بعدش فرار

شب کوری و ندیدن ماه و "فرهنگ انتظار"

در انتها

جمعش

شعری برای دل خوشی چشمی حسود می شود




نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد