گفت : انشا الله به هم میرسید
گفتم : ما به هم رسیدیم.منتظریم تا بقیه به ما برسن!
ادامه مطلب ...توی این 2 ماهی که مال خودمم به این نتیجه رسیدم که برای زندگی کردن 24 ساعت برای 1 روز خیلی کمه.کارهایی که دارم انجام میدم تموم نا شدنی به نظر میرسن و لذت بخش.به قول خودم مثل این می مونه که شنا بلد نیستم و افتادم توی 1 استخری که نمیدونم عمقش چقدره!دوست دارم توش خفه بشم.
و به قول اون آقا مو فرفریه که توی دهکده کتاب بود مثل این می مونه که با 1 شکم گرسنه وارد رستورانی شدم که همه جور غذایی توش پیدا میشه.مگه سیر میشه آدم؟
حس میکنم در اوج دوران فرهیختگی خودم دارم به سر میبرم.احتمالا وقتی پیر بشم به این روزها با افتخار نگاه خواهم کرد
خوشحالم که هستم
از اینکه نمی توانم عمق بعضی آدمها را اندازه بگیرم گاها از خودم زده می شوم.معمولا هم این دسته آدمها کم عمق هستند.یعنی به خاطر سطحی بودنشان است که خودشان را قایم میکنند.دل زدگی من هم بیشتر ناشی از این است که چرا باید انگشتم را روی همچین انسان هایی بگذارم!حیف انگشت!
توی این خونه خودت شاهی / داری سرباز کی می شی؟
مگه میشه این همه ایهام توی یک بیت شعر جا بشه؟
روحم را مسواک زده ام.با یک خروار خمیر دندان ناتورالیستی.یک فرچه ی سیمی هم گوشه ی انباری داشتیم که با آن مغزم را خارش داده ام.خاریده ام.به گمانم لا به لای سیم هایش پلیسه های آخرین شعر حافظ بود وقتی آن را روی سینه ام می کشیدم.در حال اجرای قاعده ی حذف زوائد هستم و شبها به دلقکها فکر میکنم.از همین روست که برای روز بیابان زدایی ارزش بیشتری قایلم تا روز درخت کاری.وقتی همه خوابند فیلمی از کیارستمی می بینم.اذان را گوش میدهم.صبح ها تاریخ مشروطه میخوانم و شب ها اخبار روزنامه های صبح را پیگیری میکنم.با خودم به سینما میروم.با شاملو مشکل پیدا کرده ام و تصمیم دارم عشق را در پستوی خانه نهان نکنم.
قرار است به مسافرت هم بروم . . . جایی نزدیک همه ی این علاقه مندی ها . . .
پ ن : الان دقیقا حس 1 بوته یونجه رو دارم وقتی داره وسط پاییز توی این سرما از نو جوونه میزنه و میاد بالا تا قد بکشه.دنبال 1 گله گوسفند میگردم.دوست دارم یکی از گوسفندها با چشمای برق زده اش بیاد و با تمام توان منو گاز بزنه و نشخوار بکنه!بعد هم بدون اینکه بدونه من چه هیجانی بابت اومدنش داشتم مثل 1 گوسفند اصیل سرشو بندازه پایین و بره!
ای حال میده!
اگر دوست دارید خش خش برگهای پاییزی دیوونه تون بکنه حتما برید یه باغ گردو پیدا کنید.یه باغ گردو که درختاش زیر سی سال نباشن.طوری که موقع دراز کشیدن روی زمین وقتی میخوایید بالا رو نگاه کنید عظمت درختها تسخیرتون کنه.
هر کاری که فکر میکنید توی این فضا میچسبه انجام بدید!هر کاری!