-
قبل از پایان
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 11:40
فقط دو روز دیگه باید تحمل کنم.دقیقا حس یک دیدبان کشتی دارم که از اون بالا قراره دو روز دیگه داد بزنه : خشکی دیدم ، خشکی! و بعد همه ی خدمه بیان روی عرشه و منتظر دیدن خشکی بشن.خیلی سخته که روی همچین دریایی یک ماه و نیم خشکی نبینی! اینجا همه منتظرند . . .
-
صدا
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 13:14
رنگ نباخته اند خنده های تو هنوز شور میدهد صدای تو چنین تازه می شوم ز شوق دیدنت به سال نو کنون
-
شیراز
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 14:23
تو می مانی و یک درد من میروم و گناه بی تو رفتن خودم را سمت تو جا می گذارم و خوب میدانی که این جاده ها بدون تو بی راهه اند
-
فریدون فروغی
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 15:15
وقت شعار دادن و متن غلیظ نوشتن ندارم.به مناسبت پیروزی انقلاب دو تا از آهنگ های فریدون فروغی رو انتخاب کردم که به دلایل سیاسی جزو محالاته توی این دهه بشنوید!حسرت آزادی این جور وقتها اذیتم میکنه!دلم حزب توده می خواد! مزدور رو سیاه
-
حسین علیزاده
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 15:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نمی دانست که بیشتر از همه زیر نظرش دارم و به کوچکترین واکنش هایش حساس هستم.وقتی از او خواستم تا بر جای خودش بر روی صحنه بنشیند،برق تند خویی اش مرا هم گرفت.ولی من می دانستم که حسین ها بدون این که بخواهند و بدانند بی قرارتر و تند خوترند.مدارای آن شب من،او را به دامم...
-
ناقالی
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 13:46
ناقاله آی ناقاله . . . قرخ گیته ٬ الده قالده پ ن : مراسمی ست در روستاها که کشاورزان به مناسبت گذشت چهل روز زمستان برپا میکنند و با گرم شدن هوا به جشن و پایکوبی میپردازند. ترجمه : ناقالی آی ناقالی . . . چهل رفته پنجاه مونده.
-
سربازی ۳
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 13:41
دخترکان٬پسری را دوره کرده بودند که : تو باید بری سربازی تا آدم بشی! گفت : از اینکه راهی برای آدم شدن من هست خوشحالم.نمیدانم شما را چه می شود تا آدم شوید!
-
سربازی ۲
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 13:38
قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخی کردن با اسلحه در حالت رگبار است
-
سربازی 1
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 12:54
اسپارت نام کشور-شهری ست در یونان باستان که مردمانش در جنگ آوری و رشادت زبانزد بودند.آنها آرس،خدای جنگ و خونریزی را حافظ شهرشان می دانستند.یادگیری اصول نظامی برای تمام شهروندان اسپارت امری واجب بود تا انجا که پسران در هفت سالگی از خانه بیرون می رفتند و تا شصت سالگی در سربازخانه ها می زیستند.آنها نوزادانی را که در بدو...
-
اینجوریاست
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 12:19
۱ ) از ۴۸ بار زلزله ای که اینجا اومده من حتی متوجه یکیش هم نشدم!میگن:خنگی که متوجه نمیشی!میگم:وقتی غرق توی کارت باشی نباید هم بفهمی! ۲ ) چرا وقتی بازیکن منچستر سیتی میخواد تعویض بشه و ۱هو دولا میشه(حالتی شبیه رکوع خودمان) و پشتش به دوربینه ما باید تصویر آهسته ی تماشاچی ها رو ببینیم؟ ۳ ) بپنچری همیشه هم بد نیست.شاید...
-
۱ قلب تیکه پاره
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 10:58
این همه شهاب سنگ روی قلبم چی میخواد؟ تا ماه دنبال تو اومدن این مشکلاتو داره دیگه!
-
روزگاران
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 12:26
گفت : انشا الله به هم میرسید گفتم : ما به هم رسیدیم.منتظریم تا بقیه به ما برسن! رفته ایم.تا آن بالا بالاها که معلوم نیست کجاست.اما میدانیم که جایی ست در همین دنیای خودمان.ما خیلی ساده پرواز کرده ایم.شوق داشته ایم و اراده.حتی نمیدانستیم بالی هم برای پرواز لازم است.نقطه ای شده ایم در این آسمان.مثل نقطه ای که پایان همین...
-
بودن یا بیشتر بودن
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 18:17
توی این 2 ماهی که مال خودمم به این نتیجه رسیدم که برای زندگی کردن 24 ساعت برای 1 روز خیلی کمه.کارهایی که دارم انجام میدم تموم نا شدنی به نظر میرسن و لذت بخش.به قول خودم مثل این می مونه که شنا بلد نیستم و افتادم توی 1 استخری که نمیدونم عمقش چقدره!دوست دارم توش خفه بشم. و به قول اون آقا مو فرفریه که توی دهکده کتاب بود...
-
سیال
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 18:07
از اینکه نمی توانم عمق بعضی آدمها را اندازه بگیرم گاها از خودم زده می شوم.معمولا هم این دسته آدمها کم عمق هستند.یعنی به خاطر سطحی بودنشان است که خودشان را قایم میکنند.دل زدگی من هم بیشتر ناشی از این است که چرا باید انگشتم را روی همچین انسان هایی بگذارم!حیف انگشت!
-
جهنم
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 18:02
خدا هم با خدایی اش جهنم دارد ما که بنده ی خداییم
-
زمان
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 20:24
دقیق ترین ساعت دنیا . . . ساعت مچی خودته زمان همیشه به وقت ماست
-
ایهام های پیش مرگی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 10:30
توی این خونه خودت شاهی / داری سرباز کی می شی؟ مگه میشه این همه ایهام توی یک بیت شعر جا بشه؟
-
این چنین است روز و روزگار من
شنبه 19 آذرماه سال 1390 16:25
روحم را مسواک زده ام.با یک خروار خمیر دندان ناتورالیستی.یک فرچه ی سیمی هم گوشه ی انباری داشتیم که با آن مغزم را خارش داده ام.خاریده ام.به گمانم لا به لای سیم هایش پلیسه های آخرین شعر حافظ بود وقتی آن را روی سینه ام می کشیدم.در حال اجرای قاعده ی حذف زوائد هستم و شبها به دلقکها فکر میکنم.از همین روست که برای روز بیابان...
-
برگ ریزونای پاییز
دوشنبه 23 آبانماه سال 1390 14:29
اگر دوست دارید خش خش برگهای پاییزی دیوونه تون بکنه حتما برید یه باغ گردو پیدا کنید.یه باغ گردو که درختاش زیر سی سال نباشن.طوری که موقع دراز کشیدن روی زمین وقتی میخوایید بالا رو نگاه کنید عظمت درختها تسخیرتون کنه. هر کاری که فکر میکنید توی این فضا میچسبه انجام بدید!هر کاری!
-
شمس لنگرودی
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 15:01
حتما به اینجا سر بزنید و آهنگ مورد نظر را دانلود کنید
-
دهاتی بازی
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 14:29
یکی از دهات ما پا شد رفت تهران.می خواست نون بخره به شاطر گفت : لطفا به من چند عدد نان بدهید! شاطر: ما خودمونم میگیم نون ، دهاتی! شاید واسه همین چیزاست که از دهات فقط جغرافیاش برام جذابه و نه مردمش!
-
محض رفع کتی!
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 17:54
رنگ حقیقت زندگی به قدری برام غلیظ شده که نمیتونم به مجازش نگاه کنم just this
-
گوساله یا بز؟
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 12:59
تا حالا گوساله ای که تازه از شکم مادرش بیرون اومده رو دیدین؟ ندیدین! اما اگه بدوننین چه جوری زور میزنه تا بتونه سرپا وایسه٬دوست دارین وسط طویله چمباتمه بزنین و ساعتها به تلاش کردنش نگاه کنید.دل آدم یه جوری میشه وقتی می بیه سر زانوهاش میلرزن! کاش به اندازه ی گوساله ها برای سرپا ایستادنمون تلاش کنیم!چرا بعضی ها اینقدر...
-
کبوتر
شنبه 9 مهرماه سال 1390 13:47
شنبه را دوست ندارم وقتی میدانم که کبوترها شنبه ها می میرند شنبه را دوست ندارم وقتی میدانم که کبوترها قبر ندارند . . . آزادند!
-
آدامس
شنبه 9 مهرماه سال 1390 09:06
از آدمهایی که مثل آدامس هستن خوشم میاد.باید براشون فک خرج کنی تا بفهمی ته شون چیه!
-
ابوالمشاغل
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 10:21
۱ ) فتیر پزی نکرده بودیم که کردیم ۲ ) قصابی نکرده بودیم که کردیم ۳ ) پشت فرمون ولوو رانندگی نکرده بودیم که کردیم ۴ ) بلیط فروشی برای حافظ نکرده بودیم که کردیم ۰ ) کردیم و کردیم پ ن ۱ ) قاسم٬میدون البرز پ ن ۲ ) آقای اسدی٬انبار پ ن ۳ ) آقا مهدی٬انبار پ ن ۴ ) اقای رضایی٬حافظیه
-
گفتمش این سود چند؟گفتا بخند!
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 10:32
هر جور که فکرش را میکنم می بینم حتما یک خیریتی داشته که اینطور شده.یعنی همینجوری الله بختکی این اتفاقات نیفتاده.خیریتش را هم من فهمیدم و وحید.به قول امیر : کاسبیه دیگه داداش٬سود و ضررش با هم دیگه ست.من حساب سودش را بیشتر از ضررش کرده بودم.ضرر یعنی اینکه چند ماه زندگی ات را وقف کارت بکنی تا بتوانی یک جایی دستمزد واقعی...
-
باز هم اکسپلوره
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 14:34
به علت سوتی نرم افزاری اکسپلوره ٬ تمام متنی که در این قسمت تایپ شده بود به دیار باقی شتافت و چون حال و اعصاب درست و حسابی نداریم از تایپ مجدد این پست معذوریم!
-
لحظه های فراموش نشدنی
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 11:25
ساعت هجده و پانزده دقیقه روز بیست و هفتم مرداد سال نود
-
چند تا نقطه ، جای خالی
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 11:11
اینجا پر از اقاقی هاست و من به اقاقی ها سلام می دهم وقتی که جای تو خالی ست ماه راببین که چگونه سایه میزند کناراقاقی ها